کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



به مناسبت انتقام به حق ایران از رژیم غاصب اسرائیل

شاعر : سیدمحمدرضا یعقوبی آل     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن     قالب شعر : غزل    

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را            همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

جنایت کرد در «المعمرانی» تا بپوشاند            شکستِ آشکار خویش در طوفان اقصی را


خروشِ آه محرومان و جوش اشک مظلومان            به زودی می‌دهد بر باد، اولاد یهودا را

دعـا و گـریـۀ تـنـهـا به کار مـا نـمی‌آیـد            کنون باید «اَعِدّوا» گفت و در هم کوفت، اعدا را

ید بیـضا به سِحر سامری‌ها آتش اندازد            همان دستی که یکسان می‌کند با خاک، حیفا را

به سِیر سورۀ اسرا بیا تا مسجد الاقصی            ببین تفسیر «إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقا» را

: امتیاز

به مناسبت انتقام به حق ایران از رژیم غاصب اسرائیل

شاعر : مهدی جهاندار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

از غـزّه گـذشـتـیـم و رسـیدیم به حـیـفا            ما را غـم صبرا و شـتـیلاست، حریفا!

نامرد حـریـفی تو و یک‌روز می‌افـتی            در پای زن و کودک ما خوار و خفیفا


جز کشتن و خونریزی و آشوب چه کردی            یا ایّـهـا الانـسان که جـعـلـنـاکَ خـلـیـفا

شیـطـان بزرگ! از مکـَر الله چه دانی            تو کانَ ضـعـیـفـایـی و او کانَ لـطـیـفـا

یک‌روز می‌آیـد که در آن بیت مقـدّس            یـاران بـه نــمـازنـد ردیـفـاً بـه ردیـفــا

در باد تکان می‌خورَد و بیرق مَهدی‌ست            دیـنــاً قـیـَـمـاً مـلـّةَ مـظـلــومَ حـنـیـفــا*

*قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۚ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (انعام، ١۶١)

: امتیاز

روز قدس و محکومیت جنایات رژیم اشغالگر صهیونیسم

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به زعم خویش تا پایان دنیا زنده می‌ماند            ولی این شب، فقط تا صبح فردا زنده می‌ماند

برای قدس خوابی دیده‌اند ابلیس‌ها، امّا            به رغم این همه کابوس، رؤیا زنده می‌ماند


میان باد و باران، سیل و طوفان، ترکش و موشک            دلم قرص است این سروِ شکیبا زنده می‌ماند

تمام کودکان را هم اگر کشتند باکی نیست            برای کشتن فرعون، موسی زنده می‌ماند

اگر مکر خدا مکر است، خواهی دید ای شیطان!            یهودا می‌شود مصلوب و عیسی زنده می‌ماند

فرو می‌پاشد آری هیبت پوشالی صهیون            کماکان غیرت طوفان الاقصی زنده می‌ماند

شهادت را نمی‌فهمند، کورند و نمی‌بینند            فلسطین دم به دم می‌میرد امّا زنده می‌ماند

به قعر گور خواهد بُرد ابلیس آرزویش را            بر اوج قلّه‌ها «اِنّا فَتَحنا» زنده می‌ماند

: امتیاز

روز قدس و محکومیت جنایات رژیم اشغالگر صهیونیسم

شاعر : نفیسه سادات موسوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

هميـشـه بـازی دنـيـا هـمـين نـمی‌مـاند            بساط غصب در آن سرزمين نمی‌ماند

به خويش آمده دنيا، زمان بيداری‌ست            اسير جهل، جهان بيـش ازين نمی‌ماند


زمين، به گفتۀ قرآن؛ كه نيست غير از حق            هميـشه در كـف مستـكـبـرين نمی‌ماند

برای عـبـرت دنـيا نـوشـتـه شد تاريخ            چنان نمـانـده و هرگز چـنـين نمی‌ماند

هزار زخـم به فـرمـانـدهان اگر بـزنند            چه باک؟ قـافـلـه بی‌جـانـشـين نمی‌ماند

به مادری كه جوانش شهيد گشته، قسم            كه شهر قدس، يهـودی‌نـشـين نمی‌ماند

نگاه كن كه جهان، يک‌صدا فلسطين است            امام گـفـته و حـرفـش زمين نـمی‌مـاند

: امتیاز

سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : مثنوی

در آن غروب آخرین، حماسه شد، سرود شد           شهادتین بر لبش، هر آنچه گفته بود شد

چه گوش‌ها که تیز شد، به انتظار پاسخش           چه کرد هُرم شعله‌ها، در آن سپیده با رُخَش


قرار ماندنش نبود و سخت بی‌قرار بود           که در غلاف صبر و اشک و آه، ذوالفقار بود

چه بی‌خبر، چه ناگهان، چه بی‌صدا، چه بی‌امان           چه کرد خون پاک او، در آن زمین، در آن زمان

کمال معـرفـت فـنا، فـنـای در مسـیر او           که حکم عـشق گفته مَن عَـشِقـتُهُ قَـتـَـلتُهُ

خطاب می‌کنم تو را، مخاطب شهید من           در این جهان بی‌کسی، تویی فقط امید من

مجاهـدت مسـیر تو، مـقـاومت مـرام تو           تو حاج قاسمی و شد، شهید قدس نام تو

لطیفِ واژۀ تنت، چو لاله واژگون چرا؟           حروف تن مقطّعه، میان خاک و خون چرا؟

نگاه کن نگاه کن، به جوش من، خروش من           علَم نخورد بر زمین، یل علَم به دوش من

در آخرین نفس چه شد، که سوخت زخم حنجرت؟!           نشست تیر حرمله، یکی یکی به پیکرت

سرم فدای آن سری، که از قفا بریده شد           فـدای آن تـنی که بین نـیـزه‌زار دیده شد

به پیش چشم خواهری، سکوتِ خنجری شکست           سری به روی نیزه‌ها، حرم به خاک و خون نشست

علَم که خورد بر زمین، تمام خیمه غصب شد           تن شریف بی‌سری، نصیب سُمّ اسب شد

چه کرد شمر بی‌حیا، به پیش چشم شاهدین           چه زخم‌ها که از سنان، نخورد قلب شاهِ دین

به اشک چشم گفته‌ام، که ای رفیق دائمی           مکن دریغ چون که تو، نثار حاج قاسِمی

: امتیاز

سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی

شاعر : سعیده کرمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل مثنوی

برای روح تو، دنیا عجب جای حقیری بود            برای تو شهادت آرزوی دل‌پـذیری بود

تمام عمر تو سیر و سلوک و عشق و خدمت شد            برایت بین بستر آرمیدن چون اسیری بود


جوانی را فدا کردی، شهادت را پسندیدی            به تو آنچه نیامد مرگ در دوران پیری بود

سرا پا خویش را گرچه نثار راه حق کردی            زِ تو یک دست ماند آن‌هم برای دستگیری بود

پس از آن‌که تو رفتی، تنگ شد بر عاشقان دنیا            تو رفتی بعد تو سید رضی‌ها آمدند آن‌جا

به جای رد پایت ای مسافر! سرو می‌کاریم            تو را ای قهرمان در قصه‌هامان زنده می‌داریم

اگرچه رفته‌ای، الگوی ما همواره می‌مانی            و فرزندانمان خواهند شد قاسم سلیمانی

و فرزندانمان قطعاً سلحـشوران دنـیایند            همین مستضعفان میراث‌دار صبح فردایند

ندارد فرق موجِ کرخه پیش چشم ما با نیل            که در جنگیم با آن غاصبِ خون‌خوار اسرائیل

بداند باز آمریکا که ما خون‌خواه سرداریم            که ما با قاتلش قطعاً برادر کشتگی داریم

به پای امر رهبر تا که جان داریم می‌مانیم            برای این علی، عمار و مقدادیم و سلمانیم

رسیده روزهای انتهای ویژه خواری‌ها            که کوتاه است آری عمر این‌گونه سواری‌ها

شما رودید ای مردم، زلال و تازه و روشن            شما سیل‌اید سیلِ غیرت و کابوس اهریمن

به فرمان ولی باشید، نصرت زود خواهد بود            سپاه ما سپاه حضرت موعود خواهد بود

: امتیاز

استقبال از پیکر مطهر شهدای گمنام

شاعر : میلاد عرفان‌ پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به سیل اشک می‌شوئیم راه کارون‌ها را            هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را

امان از این‌چنین سوزی که در داغ عزیزان است            امان از این‌چنین داغی که می‌بُرّد امان‌ها را


به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودیم            غریبانه ولی بردیم با خود استخوان‌ها را

اگر دریا نمی‌گنجد به کوزه، با چه اعجازی            میان چـفیه پـیچـیدند جسم پهـلوان‌ها را؟

خبر دادند یوسف‌ها به کنعان باز می‌گردند            نـدانـسـتـیـم بـا تـابـوت می‌آرنـد آن‌ها را

به روی شانۀ لرزان مردم یک به یک رفتند            خدا از شانۀ مردم نگیرد این تکان‌ها را

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم

شاعر : علی ذوالقدر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در فلسطین می‌چکد خون از نگاه کودکان           پـشت ابر غـم نشـسـته روی ماه کودکان

سر بچرخانی به هر سو، لاله‌ای روئیده است           شـهـر غــزه پُر شده از بـارگـاه کـودکان


زیـر چـنـگـال تو ای دیـو یـهـودیِ پـلـید!           زادگـاه کــودکـان شـد قـتـلـگـاه کـودکـان

بـزدلانه می‌کشی اطفال را چون حرمـله           ترس داری تا به راه افـتـد سـپاه کودکان

گر جنم داری بیا با مردِ این لشکر بجنگ           چیست در این دشمنی‌کردن گناه کودکان؟!

هیچ بمب و موشکی هرگز حریف گریه نیست           تو سلاحت موشک و گریه سلاح کودکان

گر چه مظلـوم‌اند اما مـقـتـدر می‌ایـسـتند           چون خداوند است تنهـا تکـیه‌گاه کودکان

خون مظلوم، عاقبت در خویش غرقت می‌کند           مـی‌زنـد آتـش بـه دامان تـو، آهِ کـودکـان

از تبار شیر خـیـبر، شـیرمـردی می‌رسد           تا که صهیون را بسازد فرش راهِ کودکان

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم

شاعر : ایوب پرندآور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

زمین و آسمان‌های خدا لبریز تبریک است           خبر پیچیده گویا مرگ اسرائیل نزدیک است

هزاران موشک از نفرین مادرهای غمدیده           به سمت آسمان اورشلیم در حال شلیک است


گروهی با فلسطین و گروهی بر فلسطین‌اند           به این صورت، جهانِ مرزها در حال تفکیک است

گذشتن از میان شبهه عزمی سخت می‌خواهد           مسیرش از میان دره‌های تنگ و باریک است

قسم بر سورۀ «واللیل» و بر «والشمس» و بر «والنصر»           ظهور روشنایی، از دل شب‌های تاریک است

خدا با خون سرخ بی‌گناهان نقش زد بر خاک:           قسم بر اسم پاکم، مرگ اسرائیل نزدیک است

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم

شاعر : ریحانه ابوترابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

تکان داده‌ست فریاد گلویت، خواب دنیا را           به خونت هدیه دادی بر جهانِ مُرده، احیا را

چنان قلب زمین را بر تپش انداختی شاید           میان آهِ خود داری نفـس‌های مسـیحـا را


فلسطینم! به خاک افتادی اما شور اعجازت           به خود آورده حتی ساحرانِ قوم موسی را

و لا تَحزَنْ و لا تَحزَنْ! مترس ای جانِ خونین‌تن!           که بشکافد عصایش بار دیگر موج دریا را

زمینِ غزه از خون شهیدان آب می‌نوشد           به یاد آورده‌ای تاریخِ «صبرا» و «شتیلا» را

ولی سوگند بر «تین» و، ولی سوگند بر «زیتون»           که می‌سازند این خون‌گریه‌ها، لبخندِ فردا را

ببار ای آسمان! بر تارهای عنکبوت امشب           مهیا کن برای حضرتش صحن مصلّی را

کسی می‌آید و در مسجدت تکبیر می‌گوید           ربیع الآخری می‌آورد طوفان الاقصی را

پریشان‌حال از این جغـرافیای نامسلمانم           کسی تا مسجد الاقصایِ خونین می‌بَرَد مارا؟!

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل            جهان وارونه شد، این‌بار با سنگ آمده هابیل

نِگین، دست شیاطین و سلیمان اشک می‌ریزد            و با فرعون، می‌خندند فرزندان اسرائیل


گلستان شد، اگر چه آتش نمرود، اما سوخت            گلوی «الخلیل» از داغ فرزندان اسماعیل

لب خاخام‌ها، تورات را وارونه می‌خواند!            کشیشان، با دعا، رد می‌شوند از غیرت انجیل

به رسم سامری، این قوم ابتر را ببین، دنیا!            در آتش‌بازی خود، کرده‌اند از کودکان، تجلیل

میان نقشه‌ای، غرق‌اند در نیل‌ و فرات، اما            نمی‌دانند این خوابِ پریشانی‌ست، بی‌تأویل

بیا ای تک‌سوار سبز! ای پایان این پائیز!            که همراهت بیائیم از فرات، این‌بار سوی نیل

و «سبحان الذی أسری» بخوان، تا «مسجد الاقصی»            بخوان! ای خواندنت، شیرین‌تر از تنزیل جبرائیل

فلسطین، جوجه‌های کوچکش، حالا ابابیل‌اند            و خـواب آخـر پائـیز می‌بـیند، سپاه فیل

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

به رسم سامری، این قوم برتر را ببین، دنیا!            در آتش‌بازی خود، کرده‌اند از کودکان، تجلیل

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

ای قـدس تنت زخمی شلاق یهود است            عمری ست سراپای تو در آتش و دود است

شمـشیر بلا یکسره در حال فرود است            از ما به تو پیوسته سلام است درود است


صهیون پس از این زار و زبون است فلسطین

کابین عروسان تو خـون است فلسطین

ای کــودک آوارۀ غــزه کــفـنـت کــو؟            در بـزم عـزاداری گـل سیـنـه‌زنت کو؟

سرچـشمه آتش شده بستان چـمنت کو؟            آوای خوش قـمـری شیرین دهـنت کو؟

بـتـخـانـه نـمـرود هراسـان خـلیل است

پیروزی تو وعده‌ای از رب جلیل است

از سـمـت خــدا خـیـل ابـابـیـل مـی‌آیــد            مـوسـی و عـصـا از طرف نـیل می‌آید

بـر فـرق سـر ابــرهـه سـجـیـل مـی‌آیـد            هـنـگـام ظـفــر بـر گـلـه فـیــل مـی‌آیـد

خـالی شـود از کل جـهـان شـاکـلـۀ دیو

تا پـاک شـود از هـمـه جا نـام تـل‌آویـو

طوفـان شده در گـسترۀ مسجد الاقصی            این داغ رسـیـده‌ست به سـرتـا سـر دنیا

دارد سـنـد نـصرتـتـان می‌شـود امـضـا            خــورشـیـد پــدیــدار شـده از دل دریــا

از هـمـهـمـۀ لـشـکـر کـفــار نـتـرسـیـد

بی وقـفـه بجـنـگـید و ز پیکـار نتـرسید

با لطف خـداونـد ظـفـر می‌رسد از راه            در بحـبوحـۀ شام سحـر می‌رسد از راه

در ظلمت این شهر قمر می‌رسد از راه            شمشیر عـدالت به کمر می‌رسد از راه

سـیـد عـلـی خـامـنــه‌ای؛ رهـبــر آگــاه

فـرمـود کـه نــابـود شــود دشــمــن الله

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم

شاعر : فاطمه عارف‌نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : مربع ترکیب

این روزها حال جهان در وضع هشدار است           برخیز و فریادی بزن! این کمترین کار است

در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است           شمشیر بردار ای برادر جنگ دشوار است


تـقـدیـر ما خـورده گره با قـلعـۀ خـیـبر

باید بـبـندی بر سـرت سـربـنـد یا حیدر

مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست           والتین والزیتون که پیروزی از آن ماست

نـور طلوع فجر صادق از افق پیداست           بیت‌ المقدس تا همیشه پرچمش بالاست

هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداری‌ست

تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاری‌ست

خون می‌چکد از شاخۀ زیتون در این ایام           حرفی نمـانـده بین ما و قـوم خـون‌آشام

جز این نصیحت که: بترس از امت اسلام           شـوخی نکـن با خـشم اقـیانـوس نـا آرام

این موج، شور بادها را با خودش دارد

نــابـودی جـلادهـا را بـا خــودش دارد

در چشم ما بار امانت بار سنگـینی‌ست           کاری که از دستت برآید واجب دینی‌ست

شعری که از قدس و غم آن گفت، آئینی‌ست           بیت المقدس تا ابد شهری فلسطینی‌ست

هـسـتـیم ما از کـودکی‌ها پـای پیـمـانش

بـستـیم عـهـدی تازه با خـون شهـیدانش

کل فـلسطین بوده عمری در پنـاه قـدس           روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس

از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس           دارد می‌آید «حاج قاسم» با «سپاه قدس»

راهی که او رفته‌ست از اول جهت دارد

از جـانب فـرمـانـدهـش مأموریت دارد

با دست خود حکمی به او داده‌ست فرمانده           او کـه تـمـام آیـه‌هـای فـتـح را خـوانـده

تکـفـیریان را از عراق و سوریه رانده           هر کس که با او نیست در این جاده، جا مانده

یک روز پایـان می‌دهد راه درازش را

می‌خواند او در مسجدالاقصی نمازش را

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و جنایات صهیونیسم

شاعر : احمد ایرانی نسب نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نشـسـتم بر مزار کـودکانم، آه، غـمگینم           مگر بر آتش این سینه گردد اشک، تسکینم

منم باغ گلی که غنچه‌هایم را لگد کردند           درون سینه‌‌ام دشتی پُر از گل‌های خونینم


منم آن مادری که پا به پای کودکش زخمی‌ست           و هر شب موشکی تب‌دار می‌آید به بالینم

بگو خمپاره‌ها دست از سرِ گهواره بردارند           بگو آژیرها ساکت، که لالایی‌ست تلقینم

زمین دور سرم چرخید، وقتی سینه‌ام می‌سوخت           جهان! پا بر دلم نگذار، من میدانی از مینم

چه سِیلی راه افتاده‌ست در چشمان بی تابم           نمی‌دانم که با چشمان مات خود چه می‌بینم

خـداونـدا خــداونـدا خــداونـدا خــداونـدا           پُر از اشک و مناجاتم، پُر از لبیک و آمینم

به صفحه صفحۀ تاریخ عالم نام من پیداست           به صفحه صفحۀ تاریک عالم، برگ زرینم

چه تقویمی‌ست که رخت عزا را در نیاوردم           پُر از لبخند تلخم، خالی از یک اشک شیرینم

اگر اسحاق و ابراهیم را، یعقوب و یوسف را           درون سینه دارم، لیک اسلام است آئینم

منی که روزگاری قبله‌گاه مسلمین بودم           مبادا دست برادرم، نخواه از پای بنشینم

مسلمانان! مسلمانان! مسلمانان! مسلمانان!           بپا خـیزید فـرزندان من، یـاران دیـرینم

اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار تفسیر من است ای دوست           که من دست خدا در آستینم، من فلسطینم

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

مرامم غیرت است ای عشق و پیمان با توأم دین است           به تکبیری مهیّا می‌شوم؛ این رسمِ آئین است

حسینی‌وار موسایی به دریا زد که دریابم           عبور از کربلا آغاز رفتن تا فلسطین است


به قدس آورده‌ام در شعرها غم‌های زیتون را           که سوگند خدا هم گاه والزیتون و والتین است

نمازم رو به کعبه ست و قیامم مسجد الاقصی           قنوتم ربنای یا غیاث المستـغـیثـین است

نوار غزه، لبنان، کربلای چار یا والفجر؟           چه فرقی می‌کند وقتی که مقصد طور سینین است

شبیه لحظه‌های حمله، امیدم به یا زهراست           که معبرهای بسیاری هنوز آغشته با مین است

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی

شاعر : محمود یوسفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

غیر غیرت، غیر عزت نیست هم‌آغوش‌مان            سربلندی را ببین هر لحظه دوشادوش‌مان

چـشـم وا کـردیم با دنـیـایـی از آزادگی            خواند اذانِ استقامت پیر ما در گوش‌مان


از وجود ما چراغ ایستادن روشن است            پس نخواهی دید حتی لحظه‌ای خاموش‌مان

موسم آرامش ما جان به جانان دادن است            نیست جز خونِ شهادت تا ابد دمنوش‌مان

اسـتـراحـت‌ها بـمـانـد بعـدِ آزادی قـدس            کم نخواهد گشت تا آن لحظه جنب و جوش‌مان

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی

شاعر : میلاد عرفان پور نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را           بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را

فلسطینم، صدای رنج انـسانم، مرا بـشنو           که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را


فلسطینم که صبحاصبح با نعش عزیزانم           به دوش خستۀ خود می‌کشانم بار حیرت را

کماکان قصۀ من مانده در پستوی خاموشی           مبادا از جهان یک شب بگیرد، خواب راحت را

بگو شیپورهای شایعه خاموش بنـشـیـنند           و بـشـنـو از دل آوار، آواز حـقـیـقـت را

مرا با قـامت خـونین یـارانـم، تمـاشا کن           بـبـیـنی تا مگر حـیرانی صبح قـیامت را

برای کودکان، لالایی از جنس رجز خواندم           که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را

فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمی‌ترسم           نثار جان دشمن می‌کنم طوفان وحشت را

فـلـسطـیـنـم، غـم آخـرزمـانـم، قـبـلۀ اول           که زیر تیغ می‌خـوانم نماز استـقـامت را

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی

شاعر : علی فردوسی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یـک اتـفـاق سـاده مــرا بـی‌قــرار کــرد           باید نـشـسـت و یک غزل تازه کار کرد

در کوچه می‌گذشتم و پایم به سنگ خورد           سنگی که فکر و ذکر دلم را دچـار کرد


از ذهـن من گـذشت که با سنگ می‌شود           آیا چه کـارهـا که در این روزگـار کـرد

با سنگ می‌شود جـلوی سـیـل را گرفت           طـغـیـان رودهـای روان را مـهـار کـرد

یا سنگ روی سنگ نهاد و اتـاق ساخت           بـی‌سـرپـنـاه‌هـا هــمـه را خـانـه‌دار کـرد

یا می‌شود که نـام کسی را بر آن نوشت           با ذکر چـند فـاتـحه، سـنـگ مـزار کـرد

یا مثل کـودکان شد و از روی شیـطـنت           زد شیشه‌ای شکست و دوید و فرار کرد

با سنگ مفت می‌شود اصلا به لطف بخت           گـنجـشک‌های مـفـت زیـادی شکار کرد

یا می‌شود که سنگ کسی را به سینه زد           جانب از او گرفت و به او افـتخـار کرد

یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را           در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد

ناگـاه بی‌مـقـدـمه آمـد به حـرف، سـنـگ           این گونه گفت و سخت مرا بی‌قرار کرد:

تـنـهـا به یک جـوان فـلـسـطـیـنـی‌ام بـده           با من ببین که می‌شود آنگه چه کار کرد!

: امتیاز

پیروزی رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی

شاعر : فائزه زرافشان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این آیه‌های سورۀ حشر است، هان! به گوش!            در صور می‌دمند، هلا خفتگان، به هوش!

بالابـلـندِ مـأذنـه‌ها با اذان خوش است            زیباتر آنکه مسجدالاقصی زند خروش


میدان پُر از تـلألـو «الله اکبر» است            مهلت تمام! زوزۀ بـیـدادها خـمـوش!

سردار! صبح سورۀ اسری دمیده است            جای تو خالی است در این بزمِ نوش‌نوش

طوفان شده‌ست، جان برادر! کجاستی؟            دستی برآر تا که بگیری علم به دوش

بسیار زخم دیده و سر خم نکرده است            جانم به استقامت این خاک سخت‌کوش

این فتح ناب، از نفحات شهادت است            بوی بهار می‌دهد این دشت لاله‌پوش

: امتیاز

به مناسبت سالگرد شهادت سردار دل ها شهید حاج قاسم سلیمانی

شاعر : نعیمه امامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هر طرف رو می‌کنم صد پاره پیکر ریخته            اِرباً اِربا قـامت و دستی مطهـر ریخـته

رفته سردارِ حرم برگردد اما؛ ای دریغ            مشکِ ساقی تیر خورده، قلب لشکر ریخته


زیر لب می‌گفت هر دم "دوستت دارم حسین"            عشق را با تار و پودش پای دلبر ریخته

چشم نامحرم نیفتاده است هرگز بر حرم            بس‌که قاسم در رَهش بی‌جان و پرپر ریخته

مالکِ دوران، سلیـمانِ وطن، با هیـبتش            ترس را بر جان مزدوران کافـر ریخته

لاف نه؛ عمری برای باورش جنگیده است            محض قربانی به پای دلبرش سر ریخته

از شلمچه تا عراق و شام عطرش می‌وزد            بس که از چشمان او یاسِ معطر ریخته

آسمانِ نیمه‌شب، مست شهیدان است باز            ساقی امشب عشق را در جامِ آخر ریخته

روضه‌های فاطمیه، شعله‌ور در حسرت‌اند            خونِ یاسی قد کمان، بر سینۀ در ریخته

در فراغ جان نپرس از سرخی رنگِ غزل            خون ز چشمان قلم بر قلب دفتر ریخته

: امتیاز

به مناسبت سالگرد شهادت سردار دل ها شهید حاج قاسم سلیمانی

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

به واژه‌ای نکـشیده‌ست منّت از جوهر            خطی که ساخـته باشد مُـرکّب از باور

کنون مُرکّب من جوهر است و جوهر نیست            به جـوش آمده خـونم چکـیـده بر دفـتر


به جوش آمده خـونم که اینچـنین قـلـمم            دوباره پُـر شده از حـرف‌های دردآور

دوبـاره قـصـۀ تـاریخ می‌شـود تکـرار            دوبـاره قـصۀ احـزاب، باز هم خـیـبـر

دوبــاره آمـده‌انـد آن قــبـیــلـۀ وحـشـی            که می‌دریـد جـگـر از عموی پیـغـمبر

عصای کـیـنـه برآورده باز ابوسـفـیان            دوبـاره کوفـته بر قـبر حـمزه و جعفر

به هوش باش مبادا که سحرمان بکنند            عجـوزه‌هایِ هوس، مُطربانِ خُـنـیـاگر

مـبـاد ایـن‌کـه بـیـایـد از آن سـر دنــیـا            به قصد مصلحـت دینِ مصطفی، کافر

چنان مکـن که کسان را خـیال بردارد            که باز هم شده این خانه بی در و پیکر

به این خـیال که مِرصاد تـیر آخر بود            مـباد این‌که بـخـوابـیـم گـوشـۀ سـنـگـر

زمان زمـانۀ بـی‌دردی است، می‌بـینی            که چشم‌ها همه کورند و گوش‌ها همه کر

هزار دفعـه جهـان شـاه‌راه ما را بست            هـزار مـرتـبـه امـا گـشـوده شد معـبـر

خـوشا به حـال شـکـوه مدافـعـان حرم            که سربلـند می‌آیـند یک به یک بی‌سر

اگرچه فصل خزان است، سبزپوشانیم            بـرآمـد از دل پــائـیــز مـیــوۀ نــوبــر

به دودمـان سیـاهی بگـو که می‌بـاشـند            تمـام مـردم ایـران سـپـاه یک لـشـکـر

به احـتـرام کـسـی ایـسـتـاده‌ایـم ایـنـک            که رستـخـیز به پا کرده در دل کشور

نفـس نفـس همۀ عـمـر، مالک دل بود            کسی که بود به هنگـامه مـالـک اشـتر

بغـل گـشوده برایش دوباره حاج احمد            رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر

به باوری که در اعماق چشم اوست قسم            هــنـوز رفـتـن او را نـمـی‌کـنـم بــاور

چگـونه است که ما کُـشتـه داده‌ایـم اما            به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر؟

چگونه است که خورشید ما زمین افتاد            ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر؟

چه رفتنی‌ست که پایان اوست بسم الله            چه آخری‌ست که آغاز می‌شود از سر

جهـان به واهمه افـتاد از آن سلیـمـانی            که مانده است به دستش هنوز انگشتر

چنین شود که کسی را به آسمان ببرند            چنین شود که بگـوید به فـاطـمه مـادر

قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد            که بی‌وضو نتـوان خواند سورۀ کـوثر

خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای‌کاش            هـزار مـرتـبه دخـتـر اگـر تویی دختر

شکـوهِ عـاطفـه‌ات پیـرهن به سائل داد            چنان که همسر تو در رکـوع، انگشتر

نفـس نفـس کـلماتـم دوباره مست شدند            همین که قـافـیۀ این قصیده شد، حـیدر

مـیـان آتـشـی از کـیـنه، پـایـمـردی تو            نشاند خصم علی را به خاک و خاکستر

فقـط نه پایۀ مسجد که عرش می‌لرزید            از آن خطابه، از آن رستخیز، از آن محشر

یـهــودیـانِ مـســلــمـان نـدیـده‌انـد آری            از این سـیـاهیِ چـادر دلـیل روشـن‌تر

کـنـون به تـیـرگـی ابـرهـا خـبر برسد            که زیر سایۀ آن چادر است این کشور

رسیده است قصیده به بیتِ حُسن ختام            امـیـد فـاطــمـه از راه مـی‌رسـد آخــر

: امتیاز